اهمیت این مرحله از زندگی بشر در حدی است که دانشمندان برای درک و کشف آن مجبور شده اند کوشش زیادی به عمل آورند و با این همه امروزه دریافتها و آگاهی ما از دوره مادر شاهی بسیار محدود و ناقص می باشد و لی با استفاده از دو روش زیر می توان تا حدودی این نقیصه را جبران کرد و اطلاعات اندکی را که موید این نوع زندگی است، به دست آورد:

1- برخی از آثار و احیانا نوشته هایی که از دوران های گذشته به دست آمده و بیانگر نحوه زندگی در آن دوره می باشد، تا حدودی پرده از روی حقایق تاریخی بر می دارد.

2- مطالعه و بررسی دقیق در زندگی و رفتار قبایلی که در گوشه و کنار جهان از آثار تمدن خارق العاده و مخرب بشری دور مانده و هنوز هم در دوران اولیه کشاورزی به سر می برند، تا حدود زیادی می تواند دورنمایی از زندگی انسان اولیه را ترسیم کند.

رهآورد مطالعات و تحقیقات دانشمندان، در مناطق گوناگون جهان، حاکی از ثبوت حقیقتی است که امروزه از آن به «خانواده مادرشاهی» تعبیر می گردد. دوره مادر شاهی، دوره ای است که مادران در آن از حقوق والایی برخوردار بوده و در برخی از جوامع علاوه بر سروری در خانه، ریاست بر دودمان قبیله ی را نیز به دست داشته اند. بررسی دانشمندان گویای تجلی آثار دوران «مادر شاهی» در امور زیر می باشد:

 زنان و موقعیت فرزندان

اولویت در نسب از جمله حقوقی است که می تواند نشاندهنده جایگاه افراد در یک جامعه باشد. در جوامع فعلی زمانی که زنی با ازدواج، به نام خانوادگی همسرش خوانده می شود، نمی تواند فرزند خود را نیز به خود منسوب نموده و نام فامیل خود را به او اطلاق کند. طبعا در صورت جدایی والدین، قوانین نیز جانب پدر را گرفته و فرزندان را به عنوان حق اولویت، دو دستی به وی تقدیم می کند. گرچه در این زمینه قوانین مدنی کشورهای مختلف تفاوتها و اختلافاتی دارند، اما همه آنان در یک نکته متفق القولند و آن حق اولویت پدر در تعیین سرنوشت فرزند می باشد. این در حالی است که بازگشت ما به گذشته های بسیار دور خلاف این را نشان می دهد:

«هرودت در نوشته هاي خود از اقوام وحشي صحبت مي كند كه خانواده و روابط درون آنها با مفهوم خانواده نزد يونانيها كاملا متفاوت بود. در اين قبائل زنان تبار و نسب را به كودكان مي دادند بطوريكه اگر زن آزادي با برده اي ازدواج مي كرد، فرزند حاصل اين ازدواج آزاد بود اما فرزند حاصل از ازدواج زن برده با مرد آزاد ، برده محسوب مي شد.» (شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، ص 9.)

بررسی زندگی بومیان آمریکای شمالی نیز نشان می دهد که در میان آنان نیز موقعیت اجتماعی زن بر مرد، تسری داده شده و فزندان وی به مرتبه مادر باقی می ماندند، در حالی که این قانون شامل مردان نشده و فرزندان آنها به موقعیت پدر نایل نمی شدند:

«[در میان گروهی از بومیان آمریکای شمالی مردم به دو دسته اشراف و عادی و اشراف به سه دسته خورشید ها، اعیان و معتمدان تقسیم می شدند و] اگر دختری از گروه «خورشید ها» با مردی از طبقه عامه مردم ازدواج می کرد فرزندان او از گروه «خورشید ها» محسوب می شدند لیکن اگر مردی از گروه «خورشید ها» همسری از طبقه عامه مردم اختیار می نمود مقام اجتماعی فرزندان وی یک رتبه نزول می یافت...» (سیر تمدن، ترجمه پرویز مرزبان ص  564 .)

در جامعه بدوی مشرق زمین نیز چنین قوانینی مورد احترام بوده ودر میان قبایل رسمیت داشته است:

«غلام [در بابل] می توانست زن آزادی را به همسری خود برگزیند و فرزندانی که به این ترتیب پیدا می شد همه آزاد بودند...» (تاریخ تمدن ج اول  ترجمه احمد آرام ص 272.)

2- زنان و حق خویشاوندی

خویشاوندی در جوامع مختلف بشری، یک حق طبیعی به حساب آمده و این حق هم از طرف پدری و هم مادری به رسمیت شناخته می شود. امروزه شکی نداریم که در جوامع پدر سالار نسبت پدری بر نسبت مادری ارجحیت داشته و عمو (کاکا) بر دایی (ماما) تقدم دارد:

«علایم بسیاری حاکی از آنست که در برخی گروهها اصالت با نسب مادری بوده ویا حداقل نسب از هر دو جانب به ارث می رسیده است. از علامات مشخصه هوتنتوت [از قبایل ساکن در جنوب آفریقا] یکی احترام فوق العاده ای بود که برادران نسبت به خواهران خود مرعی میداشتند تا آنجا که این حرمت به صورت یکنوع پرهیز در می آمد و دیگر بستگی و نزدیکی مفرط فرزندان ذکور به دائی هایشان.» (تاریخ آفریقا، پرویز مرزبان، ص  84.)

شاید در قرن جدید این نوع وابستگی رنگ باخته باشد، اما اگر دقت کنیم دلیل ضعف آن نه در کمرنگ شدن پدیده پدر سالاری که در تقویت گرایشهای فردی می باشد. طبعا هرچه گرایش انسان به «فردگرایی» بیشتر شود، زمینه برای خانواده سالاری کمتر شده و شخص خود به صورت مستقل عمل می کند. در این حالت ممکن است فرد به نسب پدری یا مادری و یا هر دو گرایش نشان دهد و یا از هر دو دوری کرده و با عناصر دیگر بجوشد. اما در زندگی بدوی و دوره های بعدی که انسان شدیدا تحت تاثیر آموزه های تربیتی و رفتاری خانواده و اطرافیان بوده است، رفتار مستقلانه محال بوده و گرایش انسان «ناخود آگاه» تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد:

«چنین به نظر می رسد که در مصر نسب از هر دو جانب پدر و مادر برده می شده است... نویسندگان دوره کلاسیک یونان و روم معتقد بودند که در مصر باستانی نسب از مادر برده می شده...» (سیر تمدن ص 394 .)

از طرفی نباید غفلت کرد که دوری متناوب مردان از اجتماع در دوره شکارورزی، خود از عوامل مهمی بوده که موجب وابستگی بیشتر فرزند به مادر شده و به این طریق به صورت غیر مستقیم در پدید آمدن خانواده «مادر شاهی» و تقویت آن تاثیر داشته است. تحقیقات به عمل آمده از دوره مادر شاهی نشان از وابستگی شدید فرزندان به اقوام مادری دارد. این ارتباط گویای ارزشی است که جامعه مادر سالار  بر اساس آن بنا شده است. نمونه های زیر دقیقا بیانگر وضعیتی است که در مناطق مختلف به دست آمده است:

«... زن در اتروریا پایگاهی بلند داشت و همچنانکه از نگارها و پیکره ها بر می آید، در هر زمینه ای از زندگی بالا دست بود.  خویشاوندی از راه مادر معین می شد... آموزش و پرورش محدود به جنس مرد نبود. تاناکیل، زن تارکوینیوس اول، در ریاضیات و پزشکی و همچنین دسیسه گری سیاسی مهارت داشت.» (تاریخ تمدن ج 3  ص 8.)

«... در میان اکثر گروههائی که بزبان تامیل سخن می گفتند اصولا نسب از مادر برده میشد و حتی در بعضی موارد بستگی فرزندان به زادگاه مادری بود.» (سیر تمدن، ص 463.)